- پایگاه اطلاع رسانی موج ارس جلفا - https://mojearasejolfa.ir -

دلیل امام رضا (ع) برای پذیرش ولایتعهدی

به گزارش موج ارس جلفا [1]، مأمون با انتخاب امام رضا (ع) به ولایتعهدی چند هدف را دنبال می کرد، اما امام با تدابیری دست به عملیات خنثی‌سازی اهداف مأمون زد و با تبدیل تهدید ولایتعهدی به فرصت توانست در سرزمینی که بدان تبعید شده بود، علوم آل محمد (ص) را مطرح و فرهنگ شیعی و اسلامی را به خوبی معرفی کند.

علت دعوت امام رضا (ع) به خراسان و پیشنهاد الزامی ولایتعهدی توسط مامون

هنگامی که مامون در سال صدونودوهشت از جنگ قدرت با امین فراغت یاقت و خلافت بی منازع را به چنگ آورد، یکی از اولین تدابیر او حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود. او برای این منظور، تجربه همه خلفای سلف خود را پیش چشم داشت. تجربه ای که نمایشگر قدرت و وسعت و عمق روز افزون آن نهضت و ناتوانی دستگاه های قدرت از ریشه کن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او می دید که سطوت و حشمت هارونی حتی با به بند کشیدن طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم در زندان هم نتوانست از شورش ها و مبارزات سیاسی، نظامی، تبلیغاتی و فکری شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و به علاوه بر اثر جنگ های داخلی میان بنی عباس، سلطنت عباسی را  در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده می کرد، بی شک لازم بود به خطر نهضت علویان به چشم جدی تری بنگرد.

شاید مامون در ارزیابی خطر شیعیان برای دستگاه خود واقع بینانه فکر می کرد. گمان زیاد بر این است که فاصله پانزده ساله بعد از شهادت امام هفتم تا آن روز و به ویژه فرصت پنج ساله جنگ های داخلی، جریان تشیع را از آمادگی بیشتری برای بر افراشتن پرچم حکومت علوی برخوردار ساخته بود.

مامون این خطر را زیرکانه حدس زد و درصدد مقابله با آن برآمد و به دنباله همین ارزیابی و تشخیص بود که ماجرای دعوت امام هشتم از مدینه به خراسان و پیشنهاد الزامی ولیعهدی به آن حضرت پیش آمد و این حادثه که در همه دوران طولانی امامت کم نظیر و یا در نوع خود بی نظیر بود تحقق یافت.

امام رضا (ع) نارضایتی خود از سفر به خراسان را به طور گسترده در فضای مدینه اعلام می کند

هنگامی که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضایتی خود پر کرد، به طوری که همه کس در پیرامون امام یقین کردند که مامون با نیت سوء، حضرت را از وطن خود دور می کند. امام بدبینی خود به مامون را با هر زبان ممکن به همه گوش ها رساند. در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانواده اش هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که برای وداع انجام می داد، با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست. همه کسانی که باید طبق انتظار مامون نسبت به او خوش بین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می شدند، در اولین لحظات این سفر دلشان از کینه مامون که امام عزیزشان را این طور ظالمانه از آنان جدا می کرد و به قتلگاه می برد لبریز شد.

استنکاف شدید امام در مقابل پیشنهاد ولیعهدی

هنگامی که در مرو پیشنهاد ولایتعهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنکاف کردند و تا وقتی مامون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نکرد، آن را نپذیرفتند. این مطلب همه جا پیچید که علی بن موسی الرضا ولیعهدی و پیش از آن خلافت را که مامون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود نپذیرفته است. دست اندرکاران امور که به ظرافت تدبیر مامون واقف نبودند ناشیانه عدم قبول امام را همه جا منتشر کردند، حتی فضل بن سهل در جمعی از کارگزاران و ماموران حکومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده ام، امیرالمومنین آن را به علی بن موسی الرضا تقدیم می کند و علی بن موسی دست رد به سینه او میزند.

خود امام از هر فرصتی، اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن میرساند، همواره می گفت من تهدید به قتل شدم تا ولیعهدی را قبول کردم. طبیعی بود که این سخن همچون عجیب ترین پدیده سیاسی، دهان به دهان و شهر به شهر پراکنده می شود و همه آفاق اسلام در آن روزها یا بعدها بفهمند که در همان زمان کسی مثل مامون فقط به دلیل آنکه از ولیعهدی برادرش امین عزل شده است به جنگی چند ساله دست میزند و هزاران نفر از جمله برادرش امین را به خاطر آن به قتل می رساند و سر برادرش را از روی خشم شهر به شهر می گرداند، کسی مثل علی بن موسی الرضا پیدا می شود که به ولیعهدی با بی اعتنایی نگاه می کند و آن را جز کراهت و در صورت تهدید به قتل نمی پذیرد. مقایسه ای که از این رهگذر میان امام علی بن موسی الرضا و مامون عباسی در ذهن ها نقش می بست، درست عکس آن چیزی را نتیجه می داد که مامون به خاطر آن، این سرمایه گزاری را کرده بود.

امام رضا (ع) ولیعهدی را مشروط به عدم دخالت در هیچ از یک از شئون حکومت می پذیرد

با این همه علی بن موسی الرضا فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مامون که فکر می کرد فعلاً در شروع کار، این شرط قابل تحمل است و بعدها به تدریج می توان امام را به صحنه ی فعالیت های خلافتی کشانید، این شرط را از آن حضرت قبول کرد. روشن است که با تحقق این شرط، نقشه مامون نقش برآب می شد و بیشترین هدف های او نابرآورده می گشت.

امام در همان حال که نام ولیعهد داشت و قهراً از امکانات دستگاه خلافت نیز برخوردار می بود چهره ای به خود می گرفت که گویی با دستگاه خلافت، مخالف و به آن معترض است، نه امری، نه نهی ای، نه تصدی مسئولیتی، نه قبول شغلی، نه دفاعی از حکومت و طبعاً نه هیچ گونه توجیهی برای کارهای آن دستگاه. روشن است که عضوی در دستگاه حکومت که چنین با اختیار و اراده خود، از همه مسئولیت ها کناره می گیرد نمی تواند نسبت به آن دستگاه صمیمی و طرفدار باشد. مامون به خوبی این نقیصه را حس می کرد و لذا پس از آنکه کار ولیعهدی انجام گرفت بارها درصدد برآمد امام را برخلاف تعهد قبلی با لطائف الحیل به مشاغل خلافتی بکشاند و سیاست مبارزه منفی امام را نقض کند، اما هر دفعه امام هوشیارانه نقشه او را خنثی می کرد.

نمونه بسیار مهم آن ماجرای نماز عید است که مامون به این بهانه «که مردم قدر تو را بشناسند و دل های آنان آرام گیرد» امام را به امامت نماز عید دعوت می کند. امام استنکاف می کند و پس از اینکه مامون اصرار را به نهایت می رساند، امام به این شرط قبول می کند که نماز را به شیوه پیغمبر و علی بن ابی طالب به جا آورد و آنگاه امام از این فرصت چنان بهره ای می گیرد که مامون را از اصرار خود پشیمان می سازد و امام را از نیمه راه نماز برمی گرداند، یعنی به ناچار ضربه دیگری بر ظاهر ریاکارانه دستگاه خود وارد می سازد.

یک سال بعد از ولایتعهدی؛ اوضاع برعکس آن چیزی است که مامون می خواست

یک سال پس از اعلام ولیعهدی وضعیت چنین است:

مامون، علی بن موسی الرضا را از امکانات و حرمت بی حد و مرز برخوردار کرده است، اما همه می دانند که این ولیعهد عالی مقام در هیچ یک از کار های دولتی یا حکومتی دخالت نمی کند و به میل خود از هر آنچه به دستگاه خلافت مربوط می شود رو گردان است و همه می دانند که او ولیعهدی را به همین شرط که به هیچ کار دست نزند قبول کرده است.

شهادت علی بن موسی الرضا (ع)

از آنجا که همواره از ولایتعهدی امام علی بن موسی الرضا (ع) احساس خطر می شد سرانجام با خدعه ایشان را به شهادت رساندند. امام رضا (ع) نیز به مانند پدران بزرگوار خویش بر اثر زهر مسموم شد و در سحرگاه آخرین روز صفر سال ۲۰۳ هجری قمری به شهادت رسید. به اراده الهی امام جواد (ع) فرزند و امام بعد از آن حضرت که در زمان شهادت امام رضا ۸ ساله بود به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گزارده و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد مقدس دفن شد و امروز قرن هاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

 

برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای